من ایران هم بودم از کارای اداری و بانکی فراری بودم اکثرا همسری میرفت دنبالشون. اینجا ولی اگه جایی کاری داشته باشی وقت بوک میکنی و حتی میتونی بخوایی اون تایم بهت زنگ بزنن یا ویدیو کال داشته باشن که پانشی بری! من فقط روز اول که رسیدم کانادا رفتم حساب باز کردم و دیگه پامو بانک نزاشتم! هر بار کار دارم بوک میکنم و بهم زنگ میزنن و در حد ۱۰ دقیقه کارم انجام میشه. 

برای پی ار میخواستم تمکن بگیرم. دیشب وقت بوک کردم امروز عصر بهم زنگ بزنن. سرکار بودم و چون نامه رسمی خواستم ازم خواست پاسپورتمو تو ویدیو کال نشون بدم. همرام نبود. گفت حسابتونم با همسر مشترکه و اسم اونم میاد تو نامه. گفتم میشه نباشه که گفت نه!

بهش گفتم واسه نامه عجله دارم و قرار شد برگشتنی خونه برم پاس رو بردارم ببرم بانک پیش یکی به اسم پیتر که کارم رو دو روزه انجام بده و ایمیل کنه نامه رو!

رسیدم بانک دیدم ایمیل زده که چون عجله داری من نامتو حاضر کردم دست پیتره برو بگیر ازش اگه نه که صبح برات ایمیل میکنم.

رفتم بانک گفتم با پیتر کار دارم. گفتن بشین اینجا تا بیاد پیشت! دیدم اااا پیتر رییس شعبست و کل نامه و پیوستا رو دونه دونه نشونم داد که مطمین بشم درسته و تو یه نسخه دیگه بدون اسم همسری هم آماده کرده بودن! 

کلی هم برامون آرزوهای خوب کردن و ابراز خوشحالی که برای کشورشون درخواست اقامت میدیم.

خواستم بنویسم که این تفاوتها که دارن برام عادی میشن رو ثبت کنم.

چقدر این جماعت سر صبر و حوصله کار میکنن و آرامش همه جا برقراره! عجله اینجا معنی نداره و اینکه به کارمند بانک پشت تلفن گفتم عجله دارم براش یعنی از نظرش حالت اورژانسیه و مونده بود کار منو انجام داده بود که برسونه دستم! ارزش به وقت و احساس آدما