دو هفته به شدت سنگین و طاقت فرسا رو پشت سر هم گذاشتم. روزی که با شرکت جلسه نهایی رو داشتیم از صبحش با استاد و هم تیمی همش ایمیل و جلسه های کوتاه داشتیم. جلسه آخر تیم دقیقا نیم ساعت قبل جلسه نهایی بود.و دهن من به قدری خسته بود که حتی نمیتونستم گراف ها رو تجزیه و تحلیل کنم. هیچی حالیم نبود.

پنج دقیقه قبل جلسه رفتم یه آبی به صورتم زدم. موعامو شونه کردم و یه رژ زدم که فقط کمی از اوت لپتاپ لامصب فاصله گرفته باشم.

جلسه فوق العاده پیش رفت و استادم بسیار خوش خوشانس بود و بعد جلسه دو هفته بریک داد که بشوره ببره خستگی این روزامونو!

بعد جلسه فلاکس چایی و شیرینی انجیری برداشتیم با دوستم رفتیم جلوی صندلی های کتابخونه تو آفتاب لش کردیممممم تا ساعت هشت. 

شبم که فقط غش کردم از خستگی.

صبح بچه ها رو بردم مدرسه. یه آهنگ پلی کردم و افتام به جون خونه و وسطا دوبار هم رفتم لاندری. کیک مافین پزیدم. بادمجان سرخ کردم. غذای جدید با بادمجون درست کردم که فوق العاده شد. نشستم جیران دیدم و کیف کردم. مدتها بود اینجوری با خودم تنها نبودم.

بعد مدرسه بچه ها هم با دوستام رفتیم یه پاساژی من عینک لازم داشتم بخرم. یه کم آف داشتن لگ و تاپ هم خریدم. عصر اومدم ته چین رو بار گداشتم. ماست هم درست کردم. شامو زدیم رفتیم اتاق پسرا نشستیم به حف زدن تا خوابشون برد!!! چه روز خوب و قشنگی بود.