خب خیلی خوبه که این کرختی انتظار دست از سرم برداشت و به خودم اومدم و پذیرفتم که کاری از دستم بر نمیاد. یه برنامه 14 هفته ای در نظر گرفتم که کل تز رو تموم کنم بره. باقی الویت ها رو هم تو این 14 هفته گنجوندم. خیلی هم فشرده نیست برنامه و داخلش تفریح هم داره. دیروز که روز اول بود خوب بود. این که بدون فکر کردن سریع نشستم پای قورباغه بزرگه خوب بود. یعنی فیکس کردن سه تا نود تو مدلم از ماه می رو مخم بود و ولش کرده بودم جواب نمیداد مدلم و دیروز حتی وسطا زد به سرم که کارمو با یه نرم افزار دیگه بکشم و وارد انسیس کنم ولی بعدش گفتم آخرش چیه؟ کار تو مدل با انسیس هست و باید اینو حل کنی و بالاخره شد! 

یه اپ یوگا هم نصب کردم که کنار اپ ورزشی باهاش پیش یرم. خوبیش این بود میپرسید چی و کدوم بخش بدن مد نظرته؟ و من انتخاب کردم بازو و ریلکس کردن بدن. 

عصر نشستم حیاط رو به آسمون و پادکست هزار توی آگاهی رو گوش دادم و خوشم اومد از محتواش هر چند روایتش ضعیفه ولی اون به محتواش در!!!

شب هم راه افتادیم پیاده روی. با همسری بازی می کردیم و چون باخت قرار بود برامون بستنی بخره. برگشتنی بستنی هم خریدیم. تو راه برادرم زنگ زد بیان خونمون و چون می دونستم این چند روز بیرون بودن کمی میترسیدم ولی خب نمیشد بگم نه! کل پنجره های خونه رو باز کردم و دو دست مبلمان رو تو سه سوت روبروی هم چیدم که با فاصله باشیم. هر چند خود برادرم گفت بیایین حیاط بشینیم ولی پسراش موافق نبودن. 

رسیدیم به نزدیک روزی 700 نفر فوتی کرونا! فاجعست. یه تقویم درست کرده بودن توش اعداد فوتی هر روز رو نوشته بودن نگاه کردن بهش فقط خشم میاره تو وجودم!