کاملا این روزا مودم سینوسیه.

روز قبل با همسرم درد دل میکردم که انقدر همه چی گنگ و مبهمه کلافه ام. همسرم میگن عجله نکن! میگم اصلا عجله ای ندارم فقط این مبهمی برای منی که همه چیو با جزییات برنامه ریزی میکنم آزاردهندست.

شبش تو جلسه هر چیزی که به نفعم باشه و دوست داشتم بشه شد. به استادم ایمیل زدم و ایشونم دقیقا مطابق با خواست دلم جواب دادن. دوباره همه چی یه مدت اومد تو پایین ترین شکل سینوس!!

خودمو حسابی مشغول کردم که از این تایم که به نظرم وقت اضافه زندگی جدید ماست بهترین استفاده رو ببرم. تو اداره مطرح کردم همکارمو پرزنت کنن که بهش آموزش بدم جانشینم باشن و این یعنی علنا وقت تو ادارم کلا پر میشه چون حجم کار انتقالی زیاده.

ولی قشنگه من عادت به زندگی با برنامه های زیاد دارم. اینجور وقتا بازدهیم انگار بیشتر میشه. جدول عاداتم که از رو اپلیکیشن میرم جلو خوب پیش میره خصوصا در مورد انجام نرمشای زانو و کتفم. که میخوام تقویتشون کنم.

دیروز عصر همسری میرفتن خرید خونه منم باهاشون راهی شدم. بچه ها موندن خونه. یه مسیری رو با هم پیاده رفتیم بارون زد و چقدر اون چند دقیقه برای من پر از انرژی و آرامش بود.

شب خریدا رو ردیف کردیم که بیشترش گوشت بود و زمانبر شد. همزمان همسری ماکارونی به شدت خوشمزه درست کردن که وقتی بشقابمو خالی کردم همچنان آب دهنم جاری بود. بجه ها هم با من مشغول بودن و گوشت چرخکرده داخل پلاستیک رو شکل ماشین صاف کرده بودن که فریز کنم.

نزدیک ساعت ده شب هم اقا شازده رفتن یه ربع دوچرخه سواری کنن و تو اون تایم فایل استادو آماده کردم و ارسال شد. بعدشم که دیگه شیر موز همسر جان درست کن و مسواک و بوس و قصه و لالا.

روزایی که همسری خونه ان در حد ترکیدن ما رو میخورونن!!!!!! روزایی که شیفتن همه چی تو یخچال خراب میشه. تنبل هم ما نیستیم!!!!!!

شب خوابیدنی قابلمه رو گذاشتم رو گاز که صبح اول وقت قبل رفتنم نهارو بار بزارم. قبل از آلارم گوشی با صدای پرنده ها بیدار شدم. همزمان که قهوه ردیف کردم پیاز رو ریختم سرخ شد و گردن که همسری خریده بودن و تازه بود رو ریختم روش آروم آروم سرخ بشن و بار گذاشتم تا ظهر میرسم خونه نهارمون اماده باشه. ترکیب بوی قهوه و پیاز داغ اول صبح فاجعست.