ثبت لحظاتی از عمرم

یه روز روی دور تند

صبح جمعه هستش که بیدار میشیم. فبل صبحانه میگم بچه ها رو حموم کنم. همسری آمار میگیره صبحانه چی بخوریم؟؟؟ بهش میگم کیک و چایی!! بچه ها تر و تمیزن. هوس میکنم حموم رو تمیز کنم.  قبل دوش میرم سراغ دسشویی اونجا هم تمیز میشه و میپرم دوش میگیرم! لباسا رو میندازم ماشین و مشغول درست کردن فرنی مخصوص برای پسرا میشم. تا فرنی آماده بشه کمی خونه رو جمع و جور می کنم. فرنی رو میکشم تو بشقابها تا خنک بشن بقیه کارها رو انجام میدم. من غذای شازده رو میدم و شوشو غذای فسقلی رو. هر دو کامل میخورن! برای نهارشون خورشت کرفس بار میزارم. کمی با بچه ها بازی می کنیم. لباسا رو پهن می کنم.کشوی بچه ها رو مرتب می کنم و کلی لباس سایز کوچیک میزارم کنار. همسری تخت فسقل رو اندازه میزنه که یکی هم برای شازده درست کنه. تلویزیون برنامه خانه دار برتر رو نشون میده!! غلغلکم میده پاشم کمی کار کنم. از صبح کره بیرون گذاشتم که بیسکویت شکل ماشین درست کنم برای پسرها. خمیر بیسکویت رو درست می کنم با کلی کثافط کاری!!!! میره تو یخچال. بچه ها حسابی گرسنه ان. نهار رو میکشم و فسقلی کامل میخوره و شازده در حد متوسط میخوره. میریم سراغ خوابوندنشون. فسقلی که خودش تا میره تو تخت میخوابه. شازده هم کمی بغل می کنه و بعد چند صفحه کتاب خوندن میخوابه. خیلی منگم دلم میخواد بخوابم ولی یادم میافته به خمیر بیسکویت خاکه قند نزدم! بیدار میشم میرم سراغش. شوشو تا بره سینی فر رو بیاره و فر رو روشن کنه من خمیر رو ردیف می کنم و قالب میزنم و بی اندازه خوشگل میشه. میزارم تو فر و خیلی خوشگل میشن بیسکویتا. میچینم تو ظرف تا پسرا بیدار میشن خوشحال شن. با شوشو کمی اختلاط می کنیم و میخواد بره شرکت. پامیشم آشپزخونه بمب خورده رو تمیز می کنم. بچه ها خوابن وقت دارم!!! روی کابینتها رو تمیز می کنم. بازم وقت دارم. یخچال تمیز می کنم اندکی. وقت دارم بازم. گرد گیری می کنم و روی مبلها رو دستمال میکشم جای گازهای فسقلی!! بازم وقت دارم میخوام برم شام بپزم میبینم تو یخچال عدس پلو هست خوشحال میشم. برای صبحانشون لوبیا خیس می کنم. شازده بیدار میشه بهش بیسکویت نشون میدم و بخاطر شکلشون باهاشون بازی می کنه دلش نمیاد بخوره. با شازده کتابخونه و کمد لوازم تحریر و کشوی آموزشی شازده رو کاملا مرتب و تمیز می کنیم. و اتاق رو هم گردگیری می کنیم. آویزهای اضافی کمدها رو جمع می کنم و دسته می کنم میزارم بیرون! کلی خونه مرتب شده. کار دیگه ای ندارم!! لباساشون خشک شدن اونا رو هم تا می کنم. بالاخره فسقل هم بیدار میشه. بهش بیسکویت نشون میدم دوتا برمیداره میخوره. تا دوش بگیرم و نماز بخونم مشغول تلویزیون هستن. برنامه من شروع شده میزنم نگاش کنم و همزمان بهشون شام میدم. بازم فسقل کامل میخوره ولی شازده نصفشووو. طفلکیم مریضه. می درکمش چون خودمم کمی تونستم بخورم. دیگه لا لا دارن و و خودم به شدت خوابم میاد. وقت میوه خوردن نیست. مسواکهاشون رو میزنم. فسقل با شیر میره تو تخت و علی رغم حدسم زود میخوابه. من و شازده تو تختیم مشغول کتاب خوندنم اونم کتاب خودشو ورق میزنه که چشام میره. میخوابم میگم هر وقت خوابش بیاد خودش میخوابه دیگه که یهوو فهمیدم شلوارشو کثیف کرده. میریم دسشویی تا بشورم و لباس عوض کنم گفتم حتما خوابش پرید!!! بازم حدسم غلط بود. دستگاه بخور رو میزنم و یه کم قطره منتول می مالم اطراف بینیمون و چراغ رو خاموش می کنم و تا خود صبح یه کله میخوابیم بدون ثانیه ای بیدار شدن.

۹۵/۰۲/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
مینو

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی